کد مطلب:187862 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:264

اطلاع از جریانات و افشای خیانت
مرحوم شیخ طوسی رضوان الله علیه در كتاب خود آورده است:

اسماعیل بن ابی حمزه بطائنی به نقل از پدرش حكایت نمود: روزی حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم علیه السلام سوار مركب خود شد و به همراه عده ای از غلامان و یكی از اصحابش به نام سلیمان بن خالد، راهی باغ خود گردید، من نیز سوار مركب خود شده و همراه ایشان حركت كردم.

بعد از پیمودن مقداری از راه، سلیمان بن خالد اظهار داشت: فدایت شوم، آیا امام از آنچه در شبانه روز رخ می دهد آگاه است؟

حضرت فرمود: ای سلیمان! سوگند به كسی كه حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به نبوت و رسالت بر انگیخت! همانا تمام آنچه را كه در طول روز، ماه و بلكه در طول سال رخ می دهد، امام و حجت خدا نسبت به آن، آگاه و عالم می باشد.

بعد از آن افزود: آیا نمی دانی كه فرشته روح در شب قدر از طرف خداوند متعال بر امام وارد می شود و او را در جریان تمام حوادث و امور قرار می دهد؛ و هیچ موضوعی از امام مخفی نخواهد بود؟

و در بین فرمایشات خود افزود: همین الان دو نفر به ما می رسند كه اموالی را دزدیده و پنهان كرده اند.

ابوحمزه گوید: به خدا سوگند! طولی نكشید كه دو نفر نمایان شدند و حضرت به یكی از غلامان خود دستور داد كه آن دو نفر سارق را نزد من بیاور، هنگامی كه خدمت امام علیه السلام احضار شدند، حضرت به آن ها فرمود: شما دزد هستید.

ولی آن ها سوگند خوردند كه ما سارق نیستیم و چیزی ندزدیدیم.

حضرت اظهار نمود: چنانچه حقیقت را نگوئید، می گویم كه چه اموالی از چه شخصی سرقت كرده اید و در كجا پنهان نموده اید.

و چون آن دو نفر از بیان حقیقت امتناع ورزیدند، امام علیه السلام به سلیمان فرمود: به همراه یكی از غلامان، بالای آن كوه كه در آن سمت قرار دارد، برو؛ در آن جا غاری است، هر مقدار اموال و اشیائی كه داخل آن غار باشد، بیاور.

سلیمان گوید: طبق فرمان امام محمد باقر علیه السلام به سمت غار رفتیم و چون داخل آن شدیم آنچه موجود بود برداشتیم و نزد امام علیه السلام آوردیم.

حضرت به ما فرمود: چنانچه تا فردا صبر نمائید جریان عجیب تری را خواهید دید، كه چگونه بر افراد بی گناه ظلم می شود.

فردای آن روز به همراه امام علیه السلام نزد والی و استاندار مدینه رفتیم؛ لحظاتی نشستیم، پس ناگهان شخصی كه اموالش را سرقت كرده بودند به همراه افرادی وارد شد؛ و آن مرد اظهار داشت: این افراد اموال مرا دزدیده اند.

امام باقر علیه السلام فرمود: این افراد دزد نیستند، بلكه دزد دیگرانند؛ و اموال تو را فلانی و فلانی سرقت كرده بودند و اكنون آن ها نزد من موجود می باشند.

بعد از آن حضرت دستور داد تا مقداری از آن اموال را كه مال آن شخص بود تحویلش دهند.

پس از آن، امام علیه السلام به والی مدینه فرمود: مقداری دیگر از اموال مسروقه نزد این جانب است، كه مربوط به فلان شخص از اهالی بربر می باشد، هرگاه آمد مرا خبر كنید تا اموال او را تحویلش دهم.

سپس حضرت آن دو نفر سارق را معرفی نمود و دستور داد تا دست هر دو نفر طبق حكم اسلام قطع شود. [1] .


[1] بحارالانوار: ج 46، ص 272، ح 76، به نقل از رجال كشي.